کد مطلب:318952 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:939

غیبت کبری
از سال 329 هجری كه غیبت كبری آغاز می گردد، باب نیابت خاصه ی امام زمان (ع) مسدود می شود؛ در دوران غیبت كبری اگر كسی ادعای بابیت و نیابت كند بنا به تصریح خود امام زمان (ع) دروغگو است.

در احادی ائمه، فایده ی امام را در زمان غیبت به فایده ی خورشید آن هنگام كه در پس ابرها قرار دارد تشبیه كرده اند، همچنانكه خورشید در پس ابر نیز سبب حیات و بقاء جانداران است، امام در حجاب غیبت نیز مایه ی هستی و دوام جهان آفرینش می باشد. [1] .

در زمان غیبت كبری نیز بسیار كسان به خدمت
حضرتش باریافته و به زیارت آن بزرگوار فائز گشته اند، اما هیچ یك از ایشان دعوی مشاهده و نیابت نداشته و مدعی نبوده اند كه هم چون نایبان خاص، هر لحظه كه می خواسته اند خدمت حضرت مشرف می شده اند.

نام برخی از این نیك بختان و ذكر عنایاتی كه از ناحیه ی مقدسه شامل حال ایشان گردیده در كتاب های معتبر آمده است. [2] از جمله این افراد می توان دانشمند و متكلم جهان اسلام، علامه حلی و فقیه و پارسای دوران، مقدس اردبیلی و محدث پرهیزكار و باتقوا، سید بن طاووس و دانشمند والامقام و گرانقدر اسلام، سید بحرالعلوم و جمعی دیگر از مشاهیر و بزرگان مسلمین را نام برد.

آری ایشان آفتاب را به چشمان خود دیده اند و قلب هایشان مالامال از ایمان به امام عصر (ع) گشته و خواسته اند با بیانی مشفقانه، دیگران را از آفتاب وجود حضرتش آگاه سازند.

به عنوان مثال می توان به قسمتی از وصیت ناممه ی سید بن طاووس به پسرش كه در سال 650 هجری نوشته است دقت كرد؛ در این گفتار بدون آنكه «ادعای مشاهده» ای شده باشد به تلویح حقیقت مسأله را به فرزندش می فهماند:

«... وای فرزندم اگر توفیق كشف حقائق و اسرار
شامل حال تو گردد چنان به امر حضرت مهدی آگاهت نمایم كه هیچ گونه شك و شبهه ای برای تو باقی نمانده و از ادله ی عقلیه و روایات وارده بی نیاز گردی؛ زیرا كه آن حضرت علی التحقیق زنده و موجود است و تا وقتی كه خداوند رحیم شفیق به تدبیر امور اجازتش ندهد كه كشف و اظهار امر خود معذور است و این امر اختصاص به آن حضرت ندارد بلكه در بسیاری از انبیاء و اوصیاء نیز جاری بوده است؛ پس آن را به طور یقین بدان و دین و ایمان خود قرار ده و بدان كه معرفت پدر تو به آن حضرت از معرفت او به آفتاب عالمتاب برتر و روشن تر است.» [3] .

افتخار دیدار امام زمان (ع)، ویژه برخی دانشمندان والامقام شیعه نبوده، بلكه بسیاری از مردم پارسا و عامی نیز به این افتخار نائل آمده اند، حتی با كمال تعجب كسانی را می بنیم كه در گناهان و اعمال ناشایست غوطه ور بوده اند اما پس از آن كه واقعا پشیمان شده و توبه كرده اند و قلبشان مالامال از عشق به مولی امام زمان (ع) شده است، به این شرافت كبری رستگار شده اند، حتی اتفاق افتاده است كه از میان برادران اهل تسنن، كسانی شرفیاب حضورش گردیده اند. از
جمله این افراد، شخصی سنی مذهب، بنام «حسن عراقی» را می بینیم، این فرد كه در جوانی به خوشگذرانی می پرداخته به یكباره از خواب غفلت بیدار شده و از خود می پرسد كه آیا برای انجام همین اعمال آفریده شده ای؟ آنگاه از مجلس خوشگذارنی برخاسته و یكسر به مسجد می آید، اتفاقا واعظ درباره حضرت مهدی (ع) صحبت می كند و روح پرتلاطم «عراقی» منقلب شده و آتش عشق آن حضرت در قلبش شعله ور می شود و پس از آن به دنبال هر نماز و راز و نیاز سر بر آستان پروردگار سائیده و دیدار حضرت بقیةالله را آرزو می كند، تا آنكه سرانجام دعایش مستجاب شده و هفت شبانه روز در خدمت آن بزرگوار عرض ارادت كرده و راه و رسم رستگاری را می آموزد.

این شخص كه بعدها، از بزرگان و پارسایان روزگار می گردد، مورد احترام و تكریم علمای بزرگ اسلام واقع می شود و دانشمند بزرگ اهل تسنن، عبدالوهاب شعرانی - ناقل اصلی این ماجرا - او را به این عنوان یاد می كند كه «آقای بزرگوار من شیخ حسن عراقی...» [4] .

در دوران غیبت كبری برای افراد و بزرگانی از علمای اسلام توقیع هائی نیز از جانب آن حجت بر حق صادر
گردیده، كه در آنها حل دشواری ها و مسائل نوپدید و راهنمائی های لازم آمده است. از جمله، توقیعی كه در شأن عالم بزرگوار اسلام، محمد بن محمد بن نعمان - شیخ مفید - در سال 410 هجری شرف صدور یافته است.

شیخ مفید كه از علم و پارسائی ویژه ای برخوردار بود، گوئی با دریافت این توقیع، پاداشی بر تلاش های پی گیر و خدمات ارزنده ی خود دریافت كرد و هم اكنون نیز پس از گذشت سالیانی دراز، مردم با دیده ی احترام و تكریم فوق العاده ای به وی می نگرند.

فرازی از این توقیع كه نشانه ی آگاهی امام (ع) از خطاها و اعمال ناشایست برخی از شیعیان، و در عین حال فرازی بسیار امیدواركننده و هیجان آفرین است، و یكی از فوائد وجود حضرتش را نیز گوشزد می كند چنین است:

«ما بر تمامی اخبار شما آگاهیم و هیچ یك از آنها از نظر ما پوشیده نیست؛ از لغزش هائی كه دچارشان شده اید باخبریم؛ از آن هنگامی كه بسیاری از شما میل پیدا كردند به كردار ناشایستی كه پیشینیان صالح شما از آنها دوری می جستند و از آن هنگام كه پیمانی را كه از ایشان گرفته شده بود پشت سر انداختند؛ گویا كه به آن پیمان آگاه نیستند. ما
از رسیدگی به شما فروگذار نمی كنیم و فراموشتان نمی نمائیم كه اگر نه این بود نابسامانیها و مصیبت ها بر سرتان فرود می آمد و دشمنان، شما را درهم می شكستند، پس خدا را بیاد آرید و بپرهیزید.» [5] .

دستخطهای پرارزش و گرانقدر حضرت امام مهدی (ع) در دوران غیبت كبری، مهم ترین راهنما و دستورالعمل شیعیان پاكباخته ی آن حضرت است و این توقیع ها را می توان در كتاب های معتبر شیعیان یافت. [6] .

به هر حال شیعه هم اكنون در دوران غیبت كبرای امام زمان (ع) به سر برده و حساس ترین لحظات خود را می گذراند.

در احادیث اسلامی، آن هنگام كه از غیبت امام دوازدهم (ع) صحبت می شود، به شدت دشوار بودن این امتحان الهی كه همان عدم حضور امام (ع) است، اشاره می شود. در این امتحان الهی، شیعیان خالص و باایمان از دیگران ممتاز می شوند و

«همچون طلا خالص می گردند» [7] .

در احادیث اسلامی چگونگی ایمان این شیعیان را، با ایمان گروندگان انگشت شمار نوح نبی (ع) آن هنگام كه پس از امتحانات دشوار به آن حضرت مؤمن باقی ماندند
تشبیه فرموده اند؛ همان افرادی كه با حضرت نوح سوار كشتی نجات یافتند.

پس خوشا به حال آنان كه از این امتحان الهی سرافراز بیرون آیند و به امید آنكه، ما هم از زمره ی ایشان باشیم.

[1] منتخب الاثر، لطف الله صافي گلپايگاني، فصل دوم باب 29 «... فقلت لجعفر الصادق رضي الله عنه: كيف ينتفع الناس بالحجة الغائب المستور؟ قال كما ينتفعون بالشمس اذا سترها سحاب».

[2] رجوع كنيد به كتاب «نجم ثاقب» نوشته مرحوم حاج ميرزا حسين طبرسي نورسي باب هفتم.

[3] «كشف المحجة مترجم يا برنامه سعادت» تأليف سيد بن طاووس فصل 75 صفحه 74.

[4] كشف الاستار، حاج ميرزا حسين طبرسي نوري، فصل اول صفحه 18.

[5] بحارالانوار، علامه مجلسي، جلد 53، ص 175:

«... فانا يحيط علمنا بانبائكم و لا يعزب عنا شي ء من اخباركم، و معرفتنا بالزلل الذي اصابكم، مذ جنح كثير منكم الي ما كان السلف الصالح عنه شاسعا و نبذوا لعهد المأخوذ منهم وراء ظهورهم كانهم لا يعلمون. انا غير مهملين لمراعاتكم و لا ناسين لذكركم و لو لا ذالك لنزل بكم اللاوا و اصطلمكم الاعداء فاتقوا الله جل جلاله».

[6] از جمله: كمال الدين شيخ صدوق، باب 49 - بحارالانوار علامه مجلسي، ج 13 باب 36 احتجاج شيخ طبرسي، ج 2.

[7] غيبت نعماني، صفحه 107 «يخلصون كما يخلص الذهب».